" همواره این را بدانید هر نوع اقدامی از دست روی دست گذاشتن بهتر است. شاید این اقدام شما موفقیت آمیز باشد و یا ممکن است موفقیت آمیز نباشد که در این صورت این اقدام پلی میشود برای موفقیتهای بعدی شما.
زندگی موفق برگرفته از دانستن و اقدام کردن است. وقتی این دو را از هم جدا کنیم، تنها شکست و ناکامی باقی می ماند. به همین خاطر تنها دانستن راه درست زندگی کردن کافی نیست، بلکه این دانش باید با اقدام و عمل کردن همراه باشد.
متاسفانه بیشتر کتابهای روانشناسی که جزء پرترین کتابهای موفقیت قرار دارند، به مثبت اندیشی صرف تاکید میکنند، اما ارزشی برای تجربه و عمل قائل نیستند. اگر مثبت اندیشی صرف میتوانست باعث زندگی موفق شود، ۵۲ درصد جمعیت مردم به راحتی و بدون هیچگونه اقدام و تلاشی به ثروت و خوشبختی دست پیدا میکردند. در این صورت اغلب معلمان و واعظان نمونه های بارز سلامتی، ثروت و خوشبختی و سعادت میشدند؛ اما متاسفانه بیشتر آنها رفتارشان در تضاد با گفته هاییست که بیان میکنند.
حقایق و دانسته های ناقص فریبنده تر از دروغ است. مثبت اندیشی صرف هم دقیقاً مثل این
موضوع (حقیقت ناقص) است با مثبت اندیشی صرف نمیتوان به موفقیتی دست پیدا کرد. بلکه در طولانی مدت چیزی جزیأس و ناامیدی و حسرت به بار نمی آورد. مثبت اندیشی صرف درباره ی موسیقی از شما موسیقیدان نمیسازد، تنها تمرین مداوم و نواختن آلت موسیقی است که شما را به یک موسیقیدان تمام عیار تبدیل میکند.
قدرت مثبت اندیشی زمانی نمایان میشود که با عمل و اقدام همراه باشد. اندیشه ی شادی با
خندیدن نمایان میشود. ایمان بدون عمل بیفایده است. هیچ چیزی به اندازه ی مثبت اندیشی
صرف که با اقدام و عمل همراه نباشد، آسیب وارد نمیکند.
در درون هر اقدامی یک اندیشه و فکر قرار دارد. اقدام موثر نتیجه ی اندیشه و تفکر مثبت است. اقدام هر شخص نشان دهنده ی هوش و زکاوت آن شخص است.اقدام موثر به دنبال ژرف اندیشی شکل میگیرد.
اقدام، معیار دقیقی از هوش و ذکاوت است."
---------------------------------------------------------------------------------------------------
مطلب آورده شده از وبلاگ "یک قطره مهربانی" ، نوشته دوستی خوشفکر می باشد.
افرادی هستند که از اقدام کردن می ترسند. طبیعی است. "بترس و اقدام کن"! در روانشناسی موفقیت ترس و اقدام را با مثال ماشین و جاده تاریک توضیح می دهند. شب در جاده ای تاریک در حال حرکت هستید مسیر شما صدها کیلومتر است و شما فقط با نور چراغی که تا 10 متر جلویتان را روشن می کند حرکت می کنید. شما که مقصد را نمی بینید چطور حرکت می کنید؟ 10 متر می روید 10 متر جلوتر روشن می شود. می ترسید؟ اقدام کن. به جای فکر کردن زیاد، اهل عمل باش. چیزی را که می دانی درست است انجام بده.
بیش از 99% افراد منفی گرا هستند! ذهن انسان بطور طبیعی گرایش به ایجاد و پرورش افکاری منفی دارد. غوطه ور شدن در افکار منفی راحت ترین کار ممکن برای هر انسانی است تا جایی که برخی افراد در افکار و اوهام خود روزی چند بار چاقو در شکم خود فرو می کنند، توسط دیگران مورد قرار می گیرند و به آنها خیانت می شود!! و هرچه بیشتر انسان اجازه دهد در چنین وضعیت هایی بماند بیشتر فرو می رود تا جایی که تسلیم می شود. از جمله نشانه های این وضعیت :
1- تنبل می شود
2- بی اراده می شود
3- بی حوصله می شود
4- زود عصبی می شود
5- پرخاشگر می شود
6- ضعیف و سست می شود
از طرفی هر چقدر انسانی با این گرایش های منفی مقابله کند از لحاظ ذهنی قوی تر و قوی تر می شود تا جایی که قدرت رهبری خود و در نهایت توانایی رهبری دیگران را نیز کسب می کند. هجوم افکار منفی به ذهن انسانی که عادت به منفی نگری دارد گاهی اوقات غیر قابل اجتناب به نظر می رسد ولی راههایی ساده وجود دارد که می شود وضعیت خود را عوض کرد. زمانی که " نومید" و " منفی" هستید :
1- یک جا ننشینید، بروید دوش بگیرید.
2- آهنگ گوش ندهید و جایی تنها نمانید.
3- اگر دوستی صمیمی دارید بروید با او معاشرت کنید.
4- کفش هایتان را بپوشید و پیاده روی کنید.
5- اصلا رانندگی نکنید.
6- کاغذی بردارید و افکارتان را روی آن بنویسید
7- زیادی فکر نکنید چون اندیشه در چنین حالتی کور است. کاری جسمی انجام دهید.
زندگی انسانها دقیقا بازخورد "انتخاب" هایی است که انجام می دهند. و مثبت و منفی بودن در هر لحظه یک انتخاب است. خنده و غم یک انتخاب است. و اگر باور ندارید این دو یک انتخاب هستند هنوز به بلوغ فکری نرسیده اید! سعی کنید حالت روحی تان طوری باشد که انتخاب هایتان مثبت باشد. بر این اساس دنیا بر پایه نظمی کامل استوار است و هر چیز دقیقا سر جای خودش قرار دارد.تمایز ها نتیجه انتخاب هاست. در طول زندگی هر یک از ما فرصت هایی روبروی ما قرار می گیرد که انتخاب یا عدم انتخاب آنها آینده ما را شکل می دهد. پس در هر وضعیتی که هستید گله ای نیست. انتخاب کرده اید که باشید!
"افرادی که زیاد فکر می کنند از عملگرایی پایین خود رنج می برند!" باید قبل از انجام هر تصمیمی زیاد فکر کرد و همه نتایج را سنجید ولی پس از اتخاذ تصمیم باید "فقط عمل" کرد. چه می شود که بیش از 90 درصد ما در نیمه راه انجام برنامه هامون می زنیم کنار؟!
------------------------------------------------------------------------------------------------------------
------------------------------------------------------------------------------------------------------------
مسئولیت زندگی خودمونو بپذیریم. زودتر شروع کنیم به بزرگ فکر کردن. تا الان هرطور زندگی کردیم مهم نیست. بیایید خودمونو ببخشیم و نقطه سرسطر.
برنامه روزانه را بایستی شب قبل نوشت و همزمان به نحوه عملی کردن آن فکر کرد. آخر شب ها گوشی و اینستا و واتساپ رو بذارید کنار (محض رضای خدا این براتون خیلی بهتره. چون اگر آخرین چیزی که قبل از خواب می بینید صفحه گجتتان باشد تا صبح تحت تاثیر خیلی از چیزهایی قرار دارید که منفی اند و ذهن شما تا صبح روی آنها کار می کند و صبح که بلند می شید انگار کامیونی روی شما عبور کرده!) بهتره ذهنتان تا صبح روی عملی کردن برنامه هایتان کار کند.
---------------------------------------------------------------------------------------
-----------------------------------------------------------------------------------------
این نمونه ای از برنامه من بود.متناسب با هر شغل و فعالیتی که داریم می توانیم این برنامه را توسعه بدیم.اماااااا نیاز به یک انضباط شخصی دارد که در من هست. و شما از خود بخواهید. هر چیزی بهایی دارد. اگر حاضرید بهایش را بپردازید بدستش می آورید وگرنه مدتی بعد حسرتش را می خورید!
تو دوران تحصیل خیلی بهمون گفتن برنامه ریزی مهمه.ولی غالبن یه مشت اوسکول بودن که خودشونم برنامه ای نداشتن!! وگرنه بجای تاکید و حرف الکی نشونمون می دادن چجوری برنامه بریزیم برا زندگیمون. این ضعف بزرگیه که ما تو برنامه ریزی برای زندگیمون خوب نیستیم.
من خیلی مطالعه کردم تا فهمیدم باید چطور برنامه ریزی کنم.کتاب "اثر مرکب" و " قورباغه ات را قورت بده" و " انضباط شخصی برایان تریسی" و . کتابایی بودن که ازشون کمک گرفتم.مخصوصا قورباغه.حتما ازش استفاده کنید.
اما چطور برنامه ریزی کنیم؟
و همینطور به همین روش بقیه برنامه تون رو بچینیند. سوالی داشتید در خدمتتونم. من عملا برای هر روزم برنامه ریزی دارم و انجامش می دم.
ما باید مهارت های فردی خودمون رو افزایش بدیم.بهترین راه برای جلوگیری از هدر رفتن وقت و انرژی ما برنامه ریزی برای رسیدن به هدفی است که انگیزه درونی زیادی برای رسیدن به آن داریم. خیلی ساده بگم مهارت هایی مثل "تایپ ده انگشتی ، کار با مجموعه آفیس، زبان انگلیسی "و . لازمه دانشجو، مهندس، دبیر، معلم، هنرمند،نویسنده، رومه نگار، حسابدار، بانکدار و . امروز است. بهترین زمان برای افزایش مهارت ها هم دوران نوجوانی و جوانی است. درسته دقیقا همان دورانی که اغلب ماها با درگیری های عاطفی و فاز عشق و عاشقی گرفتن ها و دنبال امیال مزخرف بودن ها هدرش می دهیم.
وگرنه فرصت های زیادی داریم تا در هر زمینه ای که بخواهیم حرفه ای شویم. ممکن است در ابتدا ندانیم که در چه حرفه ای باید کار کنیم ولی مسلم اینکه لازم است یک سری مهارت ها را در خود پرورش دهیم مثل:
مهارت کار با word بصورت حرفه ای
مهارت کار با excel حرفه ای
مهارت کار با powerpoint حرفه ای
مهارت برنامه ریزی ماهانه و هفتگی و روزانه
انضباط شخصی
مهارت تایپ ده انگشتی یا touch typing
مهارت های زبان{ خواندن، نوشتن، صحبت، ترجمه و .}
مسئولیت پذیری
.
اینها چندتا از مهارت هایی هستند که فارغ از آنکه شما چه کاره هستید لازم است فرابگیرید و تقویت کنید.
" همواره این را بدانید هر نوع اقدامی از دست روی دست گذاشتن بهتر است. شاید این اقدام شما موفقیت آمیز باشد و یا ممکن است موفقیت آمیز نباشد که در این صورت این اقدام پلی میشود برای موفقیتهای بعدی شما.
زندگی موفق برگرفته از دانستن و اقدام کردن است. وقتی این دو را از هم جدا کنیم، تنها شکست و ناکامی باقی می ماند. به همین خاطر تنها دانستن راه درست زندگی کردن کافی نیست، بلکه این دانش باید با اقدام و عمل کردن همراه باشد.
متاسفانه بیشتر کتابهای روانشناسی که جزء پرترین کتابهای موفقیت قرار دارند، به مثبت اندیشی صرف تاکید میکنند، اما ارزشی برای تجربه و عمل قائل نیستند. اگر مثبت اندیشی صرف میتوانست باعث زندگی موفق شود، ۵۲ درصد جمعیت مردم به راحتی و بدون هیچگونه اقدام و تلاشی به ثروت و خوشبختی دست پیدا میکردند. در این صورت اغلب معلمان و واعظان نمونه های بارز سلامتی، ثروت و خوشبختی و سعادت میشدند؛ اما متاسفانه بیشتر آنها رفتارشان در تضاد با گفته هاییست که بیان میکنند.
حقایق و دانسته های ناقص فریبنده تر از دروغ است. مثبت اندیشی صرف هم دقیقاً مثل این
موضوع (حقیقت ناقص) است با مثبت اندیشی صرف نمیتوان به موفقیتی دست پیدا کرد. بلکه در طولانی مدت چیزی جزیأس و ناامیدی و حسرت به بار نمی آورد. مثبت اندیشی صرف درباره ی موسیقی از شما موسیقیدان نمیسازد، تنها تمرین مداوم و نواختن آلت موسیقی است که شما را به یک موسیقیدان تمام عیار تبدیل میکند.
قدرت مثبت اندیشی زمانی نمایان میشود که با عمل و اقدام همراه باشد. اندیشه ی شادی با
خندیدن نمایان میشود. ایمان بدون عمل بیفایده است. هیچ چیزی به اندازه ی مثبت اندیشی
صرف که با اقدام و عمل همراه نباشد، آسیب وارد نمیکند.
در درون هر اقدامی یک اندیشه و فکر قرار دارد. اقدام موثر نتیجه ی اندیشه و تفکر مثبت است. اقدام هر شخص نشان دهنده ی هوش و زکاوت آن شخص است.اقدام موثر به دنبال ژرف اندیشی شکل میگیرد.
اقدام، معیار دقیقی از هوش و ذکاوت است."
---------------------------------------------------------------------------------------------------
مطلب آورده شده از وبلاگ "یک قطره مهربانی" ، نوشته دوستی خوشفکر می باشد.
افرادی هستند که از اقدام کردن می ترسند. طبیعی است. "بترس و اقدام کن"! در روانشناسی موفقیت ترس و اقدام را با مثال ماشین و جاده تاریک توضیح می دهند. شب در جاده ای تاریک در حال حرکت هستید مسیر شما صدها کیلومتر است و شما فقط با نور چراغی که تا 10 متر جلویتان را روشن می کند حرکت می کنید. شما که مقصد را نمی بینید چطور حرکت می کنید؟ 10 متر می روید 10 متر جلوتر روشن می شود. می ترسید؟ اقدام کن. به جای فکر کردن زیاد، اهل عمل باش. چیزی را که می دانی درست است انجام بده.
بیش از 99% افراد منفی گرا هستند! ذهن انسان بطور طبیعی گرایش به ایجاد و پرورش افکاری منفی دارد. غوطه ور شدن در افکار منفی راحت ترین کار ممکن برای هر انسانی است تا جایی که برخی افراد در افکار و اوهام خود روزی چند بار چاقو در شکم خود فرو می کنند، توسط دیگران مورد قرار می گیرند و به آنها خیانت می شود!! و هرچه بیشتر انسان اجازه دهد در چنین وضعیت هایی بماند بیشتر فرو می رود تا جایی که تسلیم می شود. از جمله نشانه های این وضعیت :
1- تنبل می شود
2- بی اراده می شود
3- بی حوصله می شود
4- زود عصبی می شود
5- پرخاشگر می شود
6- ضعیف و سست می شود
از طرفی هر چقدر انسانی با این گرایش های منفی مقابله کند از لحاظ ذهنی قوی تر و قوی تر می شود تا جایی که قدرت رهبری خود و در نهایت توانایی رهبری دیگران را نیز کسب می کند. هجوم افکار منفی به ذهن انسانی که عادت به منفی نگری دارد گاهی اوقات غیر قابل اجتناب به نظر می رسد ولی راههایی ساده وجود دارد که می شود وضعیت خود را عوض کرد. زمانی که " نومید" و " منفی" هستید :
1- یک جا ننشینید، بروید دوش بگیرید.
2- آهنگ گوش ندهید و جایی تنها نمانید.
3- اگر دوستی صمیمی دارید بروید با او معاشرت کنید.
4- کفش هایتان را بپوشید و پیاده روی کنید.
5- اصلا رانندگی نکنید.
6- کاغذی بردارید و افکارتان را روی آن بنویسید
7- زیادی فکر نکنید چون اندیشه در چنین حالتی کور است. کاری جسمی انجام دهید.
زندگی انسانها دقیقا بازخورد "انتخاب" هایی است که انجام می دهند. و مثبت و منفی بودن در هر لحظه یک انتخاب است. خنده و غم یک انتخاب است. و اگر باور ندارید این دو یک انتخاب هستند هنوز به بلوغ فکری نرسیده اید! سعی کنید حالت روحی تان طوری باشد که انتخاب هایتان مثبت باشد. بر این اساس دنیا بر پایه نظمی کامل استوار است و هر چیز دقیقا سر جای خودش قرار دارد.تمایز ها نتیجه انتخاب هاست. در طول زندگی هر یک از ما فرصت هایی روبروی ما قرار می گیرد که انتخاب یا عدم انتخاب آنها آینده ما را شکل می دهد. پس در هر وضعیتی که هستید گله ای نیست. انتخاب کرده اید که باشید!
درباره این سایت